قطره های بارون احساسه منه که مردم روش پا میزارن
روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید …: جونتو حاضری بدی به خاطر تولدش عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم !! خدایا به هر کسکه دوست میداری بیاموز که تابستان از زمستان گرم تر است *********** ************* در آغوش خدا گریستم تا نوازشم کند... پرسید:فرزندم پس آدمت کو؟؟ اشک هایم را پاک کردم و گفتم: در آغوش حوای دیگریست ديدي غزلي سرود؟ یادته زیر گنبد کبود دوتا عاشق بودن و کلی حسود .؟؟؟؟؟؟ تقصیر همون حسودا بود که الان شده یکی بود یکی نبود!!!
چرا مرا دوست داری …؟
چرا عاشقم هستی …؟
پسر گفت …:
نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …
دختر گفت …:
وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟
پسر گفت… :
واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …
دختر گفت …:
اثبات.!.!.؟
نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم …
شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد…
اما تو نمی توانی این کار را بکنی …
پسر گفت …:
خوب …
من تو رو دوست دارم …
چون …
زیبا هستی…
چون…
صدای تو گیراست …
چون…
جذاب و دوست داشتنی هستی…
چون …
باملاحظه و بافکر هستی …
چون …
به من توجه و محبت می کنی …
تو را به خاطر لبخندت …
دوست دارم …
به خاطر تمامی حرکاتت…
دوست دارم …
دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد …
چند روز بعد …
دختر تصادف کرد و به کما رفت…
پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…
نامه بدین شرح بود …:
عزیز دلم …
تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …
اکنون دیگر حرف نمی زنی …
پس نمی توانم دوستت داشته باشم …
دوستت دارم …
چون به من توجه و محبت می کنی …
چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…
نمی توانم دوستت داشته باشم…
تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …
آیا اکنون می توانی بخندی …؟
می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟
پس دوستت ندارم …
اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…
در زمان هایی مثل الان…
هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…
آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار…؟
نه هرگز…
و من هنوز دوستت دارم
همان اول که اول ظلم رامی دیدم از مخلوق بی وجدان‘جهان را باهمه زیبایی وزشتی به روی یکدگرویرانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!
که درهمسایه چندین گرسنه چند بزمی گرم عیش ونوش می دیدم‘نخستین نعره مستانه را خاموش آندم برلب پیمانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!
که می دیدم یکی عریان ولرزان‘دیگری پوشیده ازصد جامه رنگین‘زمین وآسمان راواژگون‘مستانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!
نه طاعت می پذیرفتم‘نه گوش ازبهراستغفاراین بیدادگرها تیزکرده‘پاره پاره درکف زاهد نمایان سجه صد دانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!
برای خاطرتنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان‘هزاران لیلی نازآفرین را کوبه کوآواره ودیوانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!
به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان‘سراپای وجود بی وفا معشوق را پروانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!
به عرش کبریایی‘با همه صبر خدایی‘تا که می دیدم عزیزنابجایی‘نازبریک ناروا گردیده‘خواری می فروشد‘گردش این چرخ را وارونه بی صبرانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!
که می دیدم‘مشوش عارف وعامی‘زبرق فتنه این علم عالم سوزمردم کش‘به جز
اندیشه عشق وفا‘معدوم هرفکری دراین دنیای پرافسانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘چرا من جای او باشم!!
همین بهترکه اوخود جای خود بنشسته وتاب تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد‘وگرنه من به جای اوچوبودم!یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل وفرزانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد!!!
الهی!
اگر برای آن به سوی تو می آیم
که مرا از شعله های دوزخ نجات بخشی ،
بگذار که در آنجا بسوزم .
و اگر برای آن به سوی تو می آیم
که لذت بهشت را به من بخشی ،
بگذار که درهای بهشت به رویم بسته شود .
اما اگر به خاطر تو به سویت می آیم ،
محبوبم ٬ مرا از خویش مران .
متبرکم کن تا در کنار زیبایی جاودانه ات٬
تا ابد لانه کنم.
الهی
از سرگشتگی های دنیا و روز گار
خسته و دل نگرانم
می خواهم دیوار های فاصله را کنار بزنم
چرا که به این ایمان و باور رسیده ام که هیچ کس
جز تو فریاد رسم نیست
و نزدیکتر از تو به من وجود ندارد
پس جوانه های یادت را
با اشک ندامت چشمانم
دوباره شکوفا میکنم
امید که پذیرا باشی
خدایا!
به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم،
خدایا!
تو چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت.
خدایا!
رحمتی کن تا ایمان نام و نان برایم نیاورد و قوتم بخش که نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم .
خدایا!
مگذار که ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر مرا با کسبه ی دین با حمله ی تعصب و عمله ی ارتجاع هم آواز کند.
خدایا!
مرا از این فاجعه ی پلید مصلحت پرستی که چون همه کس گیر شده است وقاحتش از یاد رفته و بیماری شده است که از فرط عمومیتش هر که از آن سالم مانده باشد بیمار می نماید مصون بدار تا به رعایت مصلحت حقیقت را ذبح شرعی نکنم.
و به هر کس کهبیشتر دوست میداری بفهمان که اودکلن کار حمام را نمیکند
*********** *************
وقتی مو توی غذا باشه ، فرقی نمیكنه مژه ی دلبر باشه ، یا سیبیل اكبر
*********** *************
در دنیایی که همه یا گوسفندند یا گرگ ترجیح میدهم چوپان نباشم
همدیگر را بدرید
من نی میزنم
♪♪♪♫
چندﺳﺎﻝﺑﻌﺪ بابا بزرگاﺑﻪ ﻧﻮﻩﻫﺎ:
ﺁﺭﻩ ﻧــــــــﻮﮤ ﮔـــﻠﻢ
ﺍﻭﻥﻣﻮﻗﻊﻫﺎ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﺎﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻗﺎﻃﯽ ﺑﻮﺩ!..!!!
.
.
.
*ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﮥ ﺗﻔﮑﯿﮏﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩها*
*********** *************
حدیث جدید درباره تابستان.
.
.
.
.
ﺑﻬﺸﺖﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯿﻬﺎﯾﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻮﻟﺮ ﻣﺎﺷﯿﻨﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ..
***********************
زندگیِمجردی یعنی با دیدنِ تختِ دو نفره صرفاً به جایِ بیشتر واسه لنگت فکر کنی
*********** *************
نمی خواهم بعد از مرگم ؛ به احترامم یک دقیقه سکوت کنی ،اکنون که زبانت نیش دارد دهنت را ببند...
*********** *************
شنیدین این دخترای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج كه قصد نمیخواد!! خواستگار می خواد كه تو نداری!
*********** *************
شنیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج كه قصد نمی خواد!! پول می خواد كه تو نداری!
*********** *************
سخن قصار از حیف نون:
وقتی کسی به تو می گوید: « کلآ گفتم... » منظورش این است که
فلانی بی خیال جزئیات شو، گیر نده. غلط کردم
*********** *************
وقتی قرار است آخرش همه کارها خراب بشه چه فرقی می کند کی پَت باشد کی مَت...
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شكست . زير باران پوسيد
آدم كه نكشته بود .
عاشق شده بود
Power By:
LoxBlog.Com |